امروز صبحی تنها رفته بودم بیرون برگشتنی نزدیک خونه ک شدم به شوهرم زنگ زدم بیدار شه بره سرکار نزدیک خونم شدم مثلا سر کوچه بودم شوهرم که میخواست بره سرکار رو دیدم شوهرم اومد منو بوسید خداحافظی کرد رفت 😐نزدیک در خونمون دوتا دختر هم سنم واستاده بودن حرف میزدن حرفاشون رو ناخواسته شنیدم گفت شوهرش اون بود بعد اومدن از کنارم رد شدن متلکی بهم گفتن چاقال
من چاق نیستم خوش هیکلم اندامم خیلی قشنگه
اصلا دوتا دختر ب من بدبخت ک دارم رد میشم چیکار دارن بهم متلک میگن چاقال .
اعصابم خورد شد
چاقال یعنی چی ؟؟زیادی مشکوک بودن دخترای همین کوچه خودمونم هستن یه دو یا سه تا ساختمون پایین تر