من متوجه شدم خاله شوهرم درزمان مجردی شوهرم به شوهرم پیشنهادداده دخترشو بگیره که شوهرم خوشش نیومده واینکارنکرده حالا همیشه مادرشوهرم وخواهرشوهرم خیلی اون دخترخاله شوهرمو دوس دارن وتومهمونیا باهاش گرمن درحالیکه بابقیه خواهرزاده هانه ویبارم مادرشوهرم بهم گفت ماقراربوده اینوبگیریم پسرم خوشش نیومد حالاازاولین برخورد که جشن بعدازعقدبوداین خانوم(که زودترازماازدواجم کرده)وارد مجلس شد باهمه سلام اینا دادغیرازمن وواقعاهیچ حرفی نزدباهام وخلاصه یادمه بابی محلی وچشم غره نگامیکرد بعدش دیگه من بعنوان یه تازه واردخیلی سعی کردم باهاشون صمیمی بشم نشد وگاهی این باهام خوب بودگاهی نه یه گروه مجازی زده همه ی خانومای فامیل ادکرده بجز من وجلومن بادوسه نفرهمش ازگروهه تعریف میدن😆وهمینطور بازگاهی خوب میشه یبار مثلا تومهمونی بودیم همه رفته بودن منوشوهرم دیرترواردشدیم همه بلندشدن این خانوم اولین نفری بودکه سمت خانوماوایساده بود ومن رفتم که سلام وحال واحوال کنم باهاشون دیدم پشتشو کرده وبه درخیره شده منتظرکسی بود وبرنگشت هرچی وایسادم وولش کردم چندوقت پیش خونه مامانش شام دعوت بودیم سرسفره به تک تک خانوما تعارف کرد بغیرمن منم ازبقیه تشکرکردم غیراون😂بنظرتون چکارکنم خیلی رومخه