اره من جاریم همه رو دعوت کرده بود برا تولد بچش بجز من وشوهرم بعد مادرشوهرم نمیخواست اصلا من بفهمم که جشن گرفتن دور همی( اونا از ی شهر دیگه اومدن شهرمون) اخرش وقتی فهمید که متوجه شدم گفت ناراحت نشدی گفتم نه اهمیت نداره البته از قصد گفت که ببینه ناراحتم وگرنه مهم بودیم براش ی تذکر به اونا میداد