مادر منم همینه نقش دوستو خوب بلده بازی کنه ازش متنفرم ولی مجبورم تحملش کنم چون خانواده ی شوهرمم و شوهرمم ادمای خوبی نیستن
معدم جر خورد از بالا تا پایبن شکممو شکافتن نذاشتن طلاقمو بگیرم البته ی خونه ی پدریمم جهنمه برای من فرقی نداره
خودم الان اعصابم ناراحته باید زودتر درمانو شروع کنم تا به بچه ام اسیبی نرسونم