منظورش چی بود ...؟یه آقای جووونی بود خیلی باهام حرف زد اولش یکم ترسیدم گفت نترس عزیزم من هستم 🤣 آب قند آوردن برام دستام میلرزید تپش قلب داشتم چون کلا فوبیا دارم به جراحی دندون
خیلی محترمانه گفت چند جلسه دیگه بیا عزیزم بهم از تو کیفش مسکن داد حتی تازه منم دختر مامانی هستم مامانمم بود باهام بعد من رفتنی صورتمو بیرون از اتاق شستم پسره خواستگاری کرده عجبیه بنظرم حس بدی گرفتم