خودش که نه ،
مامانش....اوه اوه ...
اومد گفت :
من اومدم دختر و ببینم ،
اخه از این دختر سلیته ،
امروزی ها خوشم نمیاد .
سلیته 😳
بعد هم گفت خاک بر سر پسرم ،
اینقدر زود میخواد خودشو گرفتار کنه.
خودش میگه زن میخوام . ک من راه افتادم براش این ور اون ور.
وگرنه حالا زوده،
بد بخت بشه😳....
بعد پسرش تو اتاق ک حرف زدیم گفت مامانم خیلی خیلی اخلاقش بده
نمیتونم باهاش سر کنم ، از طرفی مامان هم باید ۱۰۰/ زنم و بخواد وگرنه نمیزاره اب خوش از گلوممون بره پایین
خوب گفتی از قد نگیم ولی نمیشه
من یه خواستگار داشتم قدش ۱۶۰ بود،خوب طبیعتا اینجور ادما باید کوتاه تر از خودشون بگیرن من قدم ۱۷۰ هست
از اول راضی ب اومدنشون نبودم وقتی داشتیم تو اتاق صحبت میکردیم گفتم راستش من دوست ندارم همسرم از من کوتاه تر باشه
گفت منم دلم میخواد بلند تر از خودم بگیرم که بچم بلند تر بشه😐
حالا این بماند برگشته میگه کی بریم خرید حلقه
میگم متاسفم اما من نظرم منفیه برگشته میگه اونو حلش میکنم مشکلی نیس خوب حالا کی بریم😶
فکر کنم شیرین عقل بود اما پولدار
ی خواستگار داشتم 🤣پسره ی مدت طولانی افتاده بود دنبالم منم بچه بودم ۱۸ این حدودا بعد چهرش بد نبود ولی من کلا میترسیدم همکلام بشم ی بار اومد جلوم گرفت گفت توروخدا صحبت کنیم قصذم جدیه بعد صداشو شنیدم کپ کردم انگار زن بود صداش ب شدت زنونه منم دوییدم در رفتم خلاصه ی مدت بعد اینا نمیدونم شماره خونه ما رو از کجا گیر آوردن زنگ زدن اومدن خواستگاری بعد ننه پسره از شهرستان اومده بودن شروع کرد صحبت کردن که پسره ما تک پسره ولی عذوسمون نباید دیگه درس بخونه باید بیاد شهرستان ما با ما زندگی کنه چادر بپوشه ی تار موهاش بیرون نباشه 🙁 بعد بابام قبل اینک بیان رفته بود راجبشون تحقیق میگفتن پسره ب شدت دعواییه یعنی معروف بود تو شهرشون ب جنگ و دعوا با همه چاقو کشی خلاصه پرتشون کردیم بیرون
میشه تاپیک نظرسنجی من رو ببینین؟ هدیه واسه رفیقمه
زود زود تعریف کنین منم بخونم جالبارو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز