من دانشگاه دارم و کارای خونم هم عالی انجام میدم و خوشگل و ارایش کرده و بالباس قشنگم
همش تو کارام دخالت میکنه و جوری وانمود میکنه انگار هیچ کار نکردم و از کارام ایراد میگیره و میگه لباسام نمیخوام دیگه دست بزنی خودم کارای خودم میکنم
چون دیر به دیر اتو میکنی
درک نمکنه من تو این مدت دیسک کمر داشتم استراحت بودم بعد داداش عنش یه هفته اومده خونمون همش درگیر اون بودم و بعدم سرماخوردم
در همین حین کلی امتحان دانشگاهم داشتم
کلی هم تمیزکاری میکردم ولی به اتو کلا نمیرسیدم
چیکار کنم منو اوسکول و خنگ و بی عار جلوه نده
همچین حسی میگیرم از این رفتاراش