وقتی باردارم وبه مادرم گفتم برام ویارونه درست کنه
درست کنه
وقتی بهش جنسیت بچمو گفتم ذوق کنه
وقتی فهمید حامله ام خوشحال بشه
براش باعشق خرید کنه
ولی همش منت واعصاب خوردی وتحقیر
هیچوقت منو نفهمید
حتی وقتی ازدرد ها ومشکلاتم میگفتم درک نمی‌کرد
وانتطارداشت ....
بهش گفتم چرا برام چیزی نگرفتی گفت مگه شما برای دستشویی ما شیر آلات گرفتین ما چند بارگفتیم دستمون خالیه شیر آلات نداره .....
آخه من چی بگم من چه حرفی بزنم
بعدشم تلفن روی من قطع میکنه
ومنو نفرین میکنه روز خوش نبینی
خانواده ای که باعث شن روانت خراب شه غریبه ای بیش نیستن
بگیرشون ب کتفت عزیزم بفکر بچت باش
چه بی ذوق و بیرحمه😒
تازه از من وضعشون خوب بود و بامنت ۴تا چیز ارزون گرفتن
قَطَعَ ارتباطتَ
راهکار: حدف از زندگی و بلاک و کار کردن روی خود و اهداف خود
به خودت قول بده تحت هیچ شرایطی پشت بچه ات رو خالی نکنی و درکش کنی کنارش باشی همیشه...از مادر بودن خودت لذت ببر این روزها هم میگذره...
عزیزم همدردیم
ببین درکت میکنم
ب هرحال دلت میخواد اونام اندازه تو ذوق کنن برا بچت
الانم که میبینی اینطور نیستن ولشون کن ازشون هیچ انتظاری نداشته باش
تو خودت و شوهرت برای بچه ت کافی هستین
کارمامانت که خیلی بدبوده ولی شمام انتظارنداشته باش وظیفه شوهرته برابچت بخره والااین رسم ورسومات ازپایه اشتباهن
احترام مادرتو نگه دار هرچی باشه مادرته.
توقعی نداشته باش ازشون چون آرامش خودت به هم میخوره‌در حد توان همسرت برا بچتون خرید کنید و از پدر مادر شدنتون لذت ببرید این روزای قشنگو بااین حرفاخراب نکن
مامان بزرگم اینجوریه خون تودل هممون کرده به هممون تیکه متلک تهمت میزنه نفرینمون میکنه به مامانم وخالم میگه طلاق بگیرید شوهربرچیتونه کلی یه روانی به تمام معناست دروغگو اگ هم خوبی کنه مثلا امروز برا ناهار دعوتت کرد صدبار توچشمت میزنه ومیگه یکماه باید خونه توباشم به بابام تهمت زده بود زن بازه حالا بابام حاجی مداح همه میشناسنش ازش میپرسیم مگه مریضی میگه چون پدربزرگتون فوت شد باید شماهم طلاق بگیرید چندروز پیشم گفت میخام بیام خونت گفتم من و شوهرم باابرو زندگی میکنیم حوصله ادمای پرحاشیه رو نداریم طرف ما نیا چه خوشت بیاد چ نیاد قشنگ توصورتمون بدوبیراه میگه ونفرین میکنه اصلا باید تیمارستان بستری بشه
