شما باشین خونه تازه عروس انار میبرین دون کنین

به خدا خیلی بده.حالا خودش دقیقا همزمان با عروسی ما اسباب کشی کرد رفت خونه جدید.دیشب میگه میخوام دعوتتون کنم خونم ولی گفتم یکم بگذره دور و برم مرتب شه بعد دعوتی بگیرم

خب منم شرایطم مث تو هست دوماه اسباب کشی کردم چرا خودت خودتو دعوت میکنی

 فرق داره یه دونه اناری که من دون کنم با یه سبد انار برا درست کردن رب و فروش

دقیقا مشکلم همینه.و قبل عروسی هم که کارای خواعرشوهرمو دیدم برا شوهرم شرط گذاشتم که به شرطی عروسی کنیم که رابطمون با خواعرت رسمی باشه چون فرهنگش فرق میکنه با من.و شوهرم قبول کرد اما در عمل اونم در مقابل پررویای خواعرش عاجزه

من از کلیت کار بدم اومد.چون این رفتار نشون میده این میخواد خیلی با ما صمیمی شه.با اینکه من به شدت باهاش رسمی ام.موندم چی کنم که انقد صمیمی و خودمونی رفتار نکنه باهام

چرا میپیچونی عزیز؟!من نگفتم از عالم دیگه اومدم.نگفتم تازه عروسو برام تعریف کن.فقط ازت پرسیدم خودتو بذار جا خواعرشوهرم و بگو خودت تو این شرایط باشی با یک سبد انار میری خونه تازه عروس یا نه؟فقط با بله خیر جواب بده گل

شوهر من پشتمه فقط خیلی رو نداره و در مقابل کارای خواعرش سکوت میکنه میگه خودت جوابشو بده

به خدا همه اینکارارو میکنم ولی پرروتر از این چیزاست کار خودشو میکنه

دقیقا.با بعضیا صمیمی و خودمونی هستی یا با هم دوستین زنگ میزنین هماهنگ میکنین انار یا سبزی آدم میبره.مثلا خونه مادرش یا دوست صمیمی صمیمی.ولی خونه کسی که انقد باهات سرد و رسمی رفتار میکنه و اولین باره میری خونه اش نه خودت خودتو دعوت میکنی نه اینکه با سبد انار بری خونه اش.مگه زوری بخوای خودتو صمیمی کنی

خب دقیق بگو زن داییت چطور رفتار میکنه.من این خواعرشوهرم همیشه برامون مزاحمت داره تاپیکای قبلیم هست.منم خیلی باهاش سرد و رسمی ام خیلی کم باهاش حرف میزنم.جواباشو کوتاه میدم ولی باز نمیفهمه یا خودشو میزنه اون راه

منم اگه این آدم بود باهاش صمیمی میشدم ولی زیادی پررو هستش و همین الان که بهش رو نمیدم سوارم شده رو بدم که هیچی

خب دوست ندارم شمارمو بهش بدم.از طرفی شمارمو نداشته باشه به شوهرم زنگ میزنه به اون میگه یک ساعت دیگه میایم خونت شوهرم هم که بی زبونه.شماره مو بدم بهش بگم خواستی بیای به خودم زنگ بزن؟یا همینکه نداره بهتره؟

قبلش اینطور بودن که تو سه سال عقد ققط یکبار منو دعوتی گرفت خونه اش