دوساله عقدم عروسی نکردم شوهرم فحاش بود تهمت میزد منو ازخونه مادرش بیرون میکرد منم مقصر بودم یکم حاضرجوابم شب اخر خانوادم رفتن وسایلمو بردارن چون بعدهزاربارقول دادن درست نمیشد چاقو کشید پلیس اومد خلاصه ک ی ابروریزی شد مامانشم زنگ زدگف عروس من نیسی و فلان دگ منم همه درخاستامو دادم دوماه خبری ازشوهرم نبود کلاقهرمیکردیم دوهفته دوهفته غیبش میزد بعد دوماه زنگ زد ک دوست دارم پشیمونم جفتمون مقصریم بیا درستش کنیم و این اخرین باره ک بهت زنگ زدم منن گفتم اول مشاوره و قبول کرد امروز مشاوره بودیم همه حرفامونو زدیم و اخرش من شرط گذاشتم ک باید ی تضمینی ب من بده من کل مهریمو میبخشم اونم خونشو بزنه ب اسمم چون منو مینداخت از خونه بیرون درحالی ک مهریه من دو برابر خونش میشه و اینک از اون محل ک اونجور ابروریزی شد خونشوببره جای دیگ.قبول نکرد و رفت بدون خداحافظی.مشاورم گف این ادم حاضر نشد تست بده لابد میترسه اختلال داشته باشه ادم بدی نیست اما خانواده خوبی نداشته و مادرشم دخالتگره.ولی بهت زنگ میزنه دوباره چون عاشقته.شماجای من بودین چ میکردین؟
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!