۶ماه پیش گفتیم کات و انفالو و ریموم کرد . باز بعد ۱ماه میومد دوباره همون داستانا تکرار میشد ۲ماه میشم اومد و دوباره به همین نقطه رسیدیم و من گفتم دیگه حتما کلا تموم شده. الان باز پیداش شده ایندفه خونواده ها رو انداخته وسط که بیان خواستگاری. چرا تا فک کردم تموم شده این داستان حالا جدی تر برگشته؟ اون موقعی که فک میکنی تمومه و میخوای رو خودت و اهدافت تمرکز کنی به این شکل برمیگردن. ما به هردلیلی تموم کردیم باز خونواده ها رو انداختی وسط اخه. نمیدونم چیکارکنم من تو این مدت اهداف دیگه ای برای خودم دست و پا کردم