با یه پسری آشنا شدم از طریق معلمم،این پسره زیر صفر بود مشروب خور،رفیق باز،لاشی پرومکس،روانی ، بیکار و الاف یه سال با این بودم و چنان تغییرش دادم همه مات و مبهوت مونده بودن باعث شدم از صفر به صد برسه کنارش بودم باعث شدم مهندس بشه درساشو بخونه رفیقاشو کنار بزاره تتو هاش رو پاک کنه وضعیت روانیش آروم بشه مشروب و سیگارو کنار بزاره متعهد بودن رو یاد بگیره و... خلاصه خیلی تغییر کرد همیشه هم میگفت این تغییر رو مدیون منه ولی همینکه به خودش اومد دید از صفر به صد رسوندمش بهم خیانت کرد اونم با یه ج... پولی و اون همه عشق و علاقه ما در عرض یک دقیقه به نفرت تبدیل شد واقعا پسرا جنبه و لیاقت ندارن(:
دقیقا روزی که خانوادم میخواستن قضیه رو جدی کنن بگن بیان برای خواستگاری ذات واقعیش و نشون داد