شوهر منم زبونش مثل نیش ماره یعنی قشنگ جنون میگیرم با حرفاش..تازه ب جز کنایه و طعنه و زخم زبون کتک هم میزد فحش هم میداد و هزارتا کار دیگه..
بعد از چند سال تازه یک ماهه بخشیدمش.ولی چ فایده زخم زبوناش هنوز هست و قلبم همیشه پاره پورس
وقتی عملی یا زبانی عذرخواهی میکنه کافیه؛
مردها با زن ها فرق دارن،
زن ها گاهی جیغ می‌کشن و غر میزنند و تجسس میکنن، اما مردها گاهی داد و فریاد و کتک کاری ؛
اگر گذشت و ایثار نباشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه ،
الان تو اطرافیان ما سه مورد هست که چهارمین ازدواج شون هست،
برخی اطرافیان شون با تعجب میگن چطور اینا میتونن هی ازدواج کنن طلاق بگیرن باز ازدواج کنن طلاق بگیرن!
آدم به جای اینکه ناپدری برای بچه اش بیاره با مشاوره و گذشت و ایثار پدر اصلی بچه اش رو اصلاح میکنه و به زندگی ادامه میده.
هر کسی ایراداتی داره به جز ۱۴ معصوم هیچ کس معصوم نیست.
خود ما هم ایراداتی داریم که اطرافیان تحمل میکنن
اگر خودمم از قبل ناراحت باشم، خیییییییلی تحملش سخته...
به خاطر بچه م سعی خودمو میکنم...
سه چهار بار اخیر فقط با بغض گفتم از حرفت ناراحتم به خدا واگذارت میکنم.
بعدم پسرم گیر داد برو مامانو بوس کن، به خاطر اینکه خوشحال بشه و با ناراحتی نخوابه، خندیدم و خودمو خوشحال نشون دادم...ولی روحم بددددجوری زخمه...
منم کم نیاوردم که 😂🌟👺
من دوسش ندارم دیگه ولی باهاش زندگی میکنم یه بچه دارم الان یه مدت خوب شده البته وقتی خیلی عصبی میشد میزد چون منم داد میزدم اما خب اونم دست بزن داره اما واقعا دیگه بهش عشق ندارم دوسش ندارم قلبا خونه و ماشینم به نام منه اما بدون مرد زندگی کردن برای من سخته تنها بچه بزرگ کردن سخته منم نه پدر مادر دارم نه هیچی اگه اینم بره تنها میشم البته بگما ابنجوری نیست هر روز خدا پاشه سر هر چی الکی کتکم بزنه اینجوری بود حتی یک دقیقه هم باهاش ادامه نمیدادم
مردی ک کتک بزنه از چشم میفته خیلی زود
بعید میدونم دوس داشتن همچین فردی پایدار بمونه
من دارم جدا میشم و یکی از دلایلمم کتک هست ، ولی وابستگی اذیت میکنه درحالیکه واقعا دلم سیاه شده ازش
وقتی هنوز نفس میکشی و زنده هستی یعنی خدا فرصت زندگی مجدد بهتون داده،
هر روز که از خواب بیدار میشی یه زندگی تازه است.
اصلا به گذشته فکر نکن و سعی و تلاش کن از الان به بعد با همسرت زندگی عاشقانه و خوبی داشته باشی.
خودت کارهای مورد علاقه ات رو با همسرت صحبت کن که انجام بده اینطوری آروم آروم خاطرات تلخ گذشته رو فراموش میکنی و کلی خاطره شیرین جایگزین اش میکنی ،
مثلاً اگر شهربازی دوست داری ازش بخواه ماهی یکبار برید یا هر موضوع دیگه که علاقه داری
ازش متنفر شدم و جدا شدم.
وقتی ازدواج میکنیم متعهد می‌شویم
قرار نیست با یه بار سیلی خوردن که شاید به خاطر مشغله اشون باشه ول کنیم بریم
وقتی متعهد هستیم یعنی عاشق هستیم
من بارها که به خانوادم توهین کرده سریع بحث را عوض کردم یا گاهی اوقات عصبانیه از روی کلافگی لگد پرت میکنه ولی شبش ذرت درست میکنم با تخمه میخوریم از یادمون میره🙂
شما هم امتحان کنین مهربونا
