عزیزم گلم خواهرم
ببین من نزدیک سه ساله عروسشم
تا الان ذره ای بهش بی احترامی نکردم
این قبلا با شوهرش مشکلاتی داشته سختی کشیده دچار اختلال اعصاب شده
درد دل من براش فایده نداره
ببین من الان شوهرم بعد بیست روز داره میاد ک دو روز بمونه بره
ولی مادرشوهرم تا فهمید قراره شوهرم بیاد سریع خودشو زد مریضی میگ تو منو ببر یا شوهرت ببره
ببین شوهرم دوروزه میمونه باز میرع تا بیست سی روز دیگ نمیاد
من گناه ندارم؟
بعد اینکه رفت دکتر حتی اجازه نداد برم خونه بابام گف من مریضم باید پیش من باشی دم نزدم
من دیگ بریدم خسته شدم
میاد کلی حرف میزنه برا اینو اون عصبی میشه حرص میخوره برا شوهرش عروسش زن همسایه عروس فلانی
خسته شدم از قضاوت هاش غیبتاش