دستام و مشت کردم و با تمام توانم به سینش مشت میزدم و اشک میریختم
دستام و گرفت و من تو آغوشش کشید
سرم روی سینش گذاشتم و عطرش به ریه هام کشیدم
گفت هیس آروم باش عزیزم من کنارتم
تمام ناراحتی و غصه هام از بین رفت
اون تمام چیزیه که من میخوام
خیلی وقت بود دلم آغوشش میخواست
....
ادامه رمان پولیه پول بدین