از پله های خونه دوبلکسمون اومدم پایین
همین که از پله ها اومدم پایین همه نگاها روم زوم شد
از پله ها سر خوردم و مامانم گفت اخر لیز میخوری میمیری ولی بابام گفت نکن بچمو
با ارشام تهرانی همش جنگ دعوا دارم
چشام با هر لباسی که میپوشم عوض میشه
من نیازی به میکاپ ندارم چون صورتم خداداب صورتیه و لبامم قرمزه مژه هامم خیلی بلنده نیاز به ریمل ندارم
پوست سفیدم با لباسم هارمونی خاصی داشت
موهام طلاییه
من ارایش بلد نیستم
ارشام تهرانی بهم اعتراف کرد بدون من نمیتونه بره دسشویی پی پی کنه
با دنیای دخترونم خدافظی کردم
ما خیلی پولداریم و هر روز با بنز جدیدم میرم دانشگاه
توی دانشگاه خوش طبعم و همه دوسم دارن
جز یه دختر ایکبیری که میخواد ارشام تهرانیو ازم بدزده
وقتی اومدم مهمونی هنه نگاهم کردن
هزارنا پسر بهم درخواست دوستی دادن
اخرش ۲۲۸۱۹۹ حامله شدم
موضوع از تاپیک ممد میخام به ذهنت رسید مگه ن؟😂
😂😂😂
تو آینه یه رژ جیغ سسکی برای خودم زدم و بوسی تو آینه فرستادم بعد سوار بنزم شدم و رفتم به پارتی اشکان و دخترونگی و زندگیمو فدای اشکانم کردم😂🤦🏻♀️
(بعد مثلا پسره هم آدم هولی بوده هول بودنشو به خاطر دختره میزاره کنار)
فقط میتونم بگم یادش بخیر چون الان ده سال بیشتره رمان نخوندم 😵
اوه ارشام کثافت دیشب چیکار کرد
ارشام: باید خفه بشی و برام کار کنی وگرنه ولت میکنم
یه عقد سوری میکنیم که پدر بزرگم منو به دختر خالم نده
تصمیم گرفتیم عقد یواشکی کنیم. بار دار بودم
با ارشام به مهمونی رفتیم که دختر خالش که میخاستن بدنش به ارشام اونجا بود
بغل ارشام گریه میکردم و بازو های بزرگشو گرفتم
اونشب به همه گفتم من زنشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز