خیلی از برادرا همینن
دایی من سالی یە بار دوبارمیومدخونە ما
بعد هررررهفتە خونە مادرزنش بود،بعد دست پررر هااا
زنشم کە خدامیدونە چە جادوگریە
ولی چە میشە کرد
مادرم سالها حرفی نزد،فقط ی بار گفت تو کە اینجا نمیای،چی میگی،همیشەی خدا خونە مادرزنتی
همین یە حرف نمیدونی باعث چە بلوایی شد
این مردای بقول خودت از باسن خونوادە زنخور،دیگە هدایت نمیشن،بذار توگمراهی خودشون بمونن