اره گلم تو این دوران بارداری خیلی اذیتم کرد فکرشو هم نمی‌کردم اینقدر با درد و رنج باردار بشم گاهی دلم برای طفل معصومم میسوزه دنیا رو ندیده پدرش باهاش بد تا کرده
از این طرف به بحران مالی خوردیم شدید اونم بی سابقه بود البته میدونم بخاطر ناشکری های همسرمه
خلاصه که بهت بگم یک ماه مونده برام دعا کن این یک ماه رو هم دووام بیارم دخترم و ببینم دیگه چیزی نمی‌خوام
شوهر کردن من تماما درد و رنج بود خیلی شکستم خیلی
ببخش انگار دنبال یکی بودم حرف دلم و بزنم
نه بابا دلتنگ نشدم
ولی شبا بعضی وقتا ترس برم میداره میگم چه خوب بود که هست نکنه خدایی نکرده بمیره من تنها بمونم و ازاین چیزا
ولی راستشو بخوای وقتی خونس خوش نمیگذره
میدونی همین میوه و کیک و تخمه هستا
ولی اون حال خوب نیست ،، انگار عادی شده
ببین ب ما هم حق میدی خسته شیم یا نه؟هی آشپزی کنیم شما بخورین هی دستمال کشی گردگیری مهمون میاد خونه بریم چیزی بخریم بچه بزرگ کنیم
درکش سخت نیس چون من باوجود اینکه ۱۸ سالمه اینارو خوب میفهمم......فک میکنم اگه ی کم دقت کنی حقو میدی ب خانم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز