2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من عمه م خیلی خیلی حسوده، دختر خاله هام دوست دارند بقیه رو مسخره کنند، خودشون خیلی بالا میدونند، 

دختر دایی هم خیلی، فضول و کنجکاوه، دلش میخاد از همه چیز سر دربیاره....

از عروسمون متنفرم چون رابطه بین ما خواهر برادرارو بهم زده

مثلا چیکار کرد؟ 

ما تازه عروسا چیکار کنیم، وقتی ازدواج کردیم ، محبوب خانواده شوهر بشیم؟ مثلا اینجوری نگن راجع ب مون

بدم که نه ولی حس خوبی نسبت بهشون ندارم چون میدونم من اگر چیز خوبی داشته باشم خوشحال نمیشن 

هرکاری میکنم اونام انجام میدن 

دختر داییم خوشم نمیاد چون کله پوکه و ته دلش نادرست

دختر خالم حس منفی 

دوتا خاله هام 

دختر عمو های پدرم 

دیگه فعلا کسی رو یادم نمیاد


 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

من عمه م خیلی خیلی حسوده، دختر خاله هام دوست دارند بقیه رو مسخره کنند، خودشون خیلی بالا میدونند، دخت ...

من از عمه‌هام، عموهام، زن عموهام، زندایی هام، همه دوستان دوران ابتدایی و راهنمای و دبیرستان، همه همسایه ها، کل فامیل پدری و مادری متنفرم.

تازه از خانواده شوهر خواهر و خانواده عروس مون هم متنفرممممم

از یک دبیر 

دوسال هم هست هرمدرسه ایی میرم هست 

همش بهم بی احترامی میکنه بهم تیکه میندازه 

و همش بهم میگه نمره ایی بهت میدم حال کنی 

متاسفانه من نمیتونم چیزی بگم چون دبیر زیست هست 

2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792