امیدوارم توهم زودتر به خواسته خودت برسی من نگفتم سقطش کن کلا با سقط کردن بچه مخالفم به دلایلی ولی خب منم به زور نیومدم اتفاقا مامان منم مریض بود و سنشم خیلی زیاد بود که منو اورد منم یهویی اومدم ولی من الان از همه چی محرومم بخاطر شرایطی که خانوادم دارن فقط میخواستم بگم شرایط رو هم در نظر بگیرن
در هر صورت نظر من اهمیتی نداره تصمیم نهایی با خودشونه
من مشکلی برا خوندن ندارم من کل سال دوازدهمم پسرمو باردار بودم تا نهاییا میرفتم مدرسه و فقط شبا میتونستم درس بخونم چون خونه مادرشوهرم زندگی میکردم
الان مشکلم اینه که کسی نیس نگهشون داره برم دانشگاه مادرمم شهر دیگس
امیدوارم موفق شی عزیزم
دلسوزی نداره دخترم فکر کن که خداوند این لیاقت رو در تو دیده که این بچه رو بهت داده در حالی که بعضی ها التماس میکنم و نمیشه
در رابطه با شرایط شما بگم که سالها قبل خواهرم مثل شما بود البته ایشون فرزند سومشون رو ناخواسته بار دار شدن و هنوز این بچه شیر خور بود چهارمی رو فهمیدن که بار دار هستن یعنی به فاصله کمتر از یک و نیم سال دو فرزند پسر به دنیا اومدن البته سختی های خودش رو هم داشت الان اولی پسر ناخواسته دکترای عمران دارن و دومی دانشجوی دکترای فلسفه و هرکومشون هم صاحب یه پسر هستند و الحمد لله در خدمت مادر
خواهر گلم تو الان مادر دو تا بچه هستی بچه اولت رو تصور کن ببین حاظر بودی بری سمت آرزوهات ولی خدای نکرده نداشته باشیش؟ الان این دومی خدا خواسته که بیاد قطعا خدا بهترین تو رو میخواد ناشکری نکن واسه شوهرت هم میتونی مشاوره بری و یا خودت شوهرتو وابسته خودت و بچه ها کنی که اون هم سیاست داره که میتونی کلی مطلب و کتاب راجبش بخونی الان این بچه قلب داره و داره تو شکمت تکون میخوره فردا وقتی به دنیا بیاد بزرگتر شدنشون و خنده هاشون رو با هم ببینی دیگه شاگرد اول به ذهنت نمیاد تمام آرزوهات خوشبختی بچه هات میشه بعد هم تو هنوز خیلی جوانی میتونی بچت که به دنیا اومد و یکم بزرگ شد به تمام اهدافت برسی
من خودم رشته تجربی معدل بیست بودم تا سال آخر اما الان بچه هام تموم زندگیمن تو هم الان سنت کمه چند سال دیگه این تاپیک رو دیدی میگی چه کار خوبی کردم بچم رو نگه داشتم
