2777
2789
عنوان

شوهرم و داداشش دعوا کردن جاریم به شوهرم گفته کم عقل🙄

| مشاهده متن کامل بحث + 468 بازدید | 27 پست
مگه به سنه مادرشوهر خرفت من امروز دهن گندیده شو باز کرده بود با پسرش دعوا کرده منو فحش داد که شنیدم ...

بعضیا ارزش احترام ندارن حیففف

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

به شوهرت بگو هم کلام نشه اصلا تا جایی ک میتونه ازشون دوری کنه

میگم ولی میگه هر چی من چیزی نمیگم سواستفاده میکنه

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
باید جدا بشه خب چه کاریه

آخه خواهر اینا ب درک من از این اعصابم خورده جاریم چرا فتنه گری می‌کنه وسط دعوا میاد دفاع از شوهر خب شوهرتو جمع کن گمشو وسط دعوای دوتا مرد زن میاد فوش میده اونم دوبرادر،؟

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
حالا کاریه ک شده ول کن ماجرا نباشه ک اوضاع بدتر میشه

میگ داداشش گفته بیا جای خلوت اینجورین کنم اونجوریت کنم و فلان

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
آخه خواهر اینا ب درک من از این اعصابم خورده جاریم چرا فتنه گری می‌کنه وسط دعوا میاد دفاع از شوهر خب ...

اخلاق ها فرق داره، دیگه بعضی ها اخلاقشون اینجوریه، اعصابت هم خورد نکن این از عدم کنترل و بی سیاستیش هست 

امضا ندارم اثر انگشت زدم
اخلاق ها فرق داره، دیگه بعضی ها اخلاقشون اینجوریه، اعصابت هم خورد نکن این از عدم کنترل و بی سیاستیش ...

چی بگم والا راستی دلیل دعواشون این بوده بچه هفت سالشون رفته جیش کرده تو اتاق کار شوهرم در حالیکه قطع رابطم شوهرمم سر بچه داد زده ایناهم رم کردن

اولا ب شوهرم گفتم بچه بود بیخیال ولی هف سال سن کمی نیس یعنی دستشویی رو با اتاق عموش تشخیص نداده از بین اون همه اتاق؟

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
چی بگم والا راستی دلیل دعواشون این بوده بچه هفت سالشون رفته جیش کرده تو اتاق کار شوهرم در حالیکه قطع ...

بچه شون لوسه ؟ دیگه ولشون کن بچسب به زندگی خودت سرت سلامت باشه 

امضا ندارم اثر انگشت زدم
بچه شون لوسه ؟ دیگه ولشون کن بچسب به زندگی خودت سرت سلامت باشه

ن حس میکنم یادش دادن آخه تو ذاتشونو نمیدونی

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
ن حس میکنم یادش دادن آخه تو ذاتشونو نمیدونی

والا چی بگم انقدر‌ بچه ها لوس شدن این دوره زمونه که از این کار ها هم ازشون سر میزنه... آخه اینجوری که ابرو و شخصیت خودشون و بچه می‌ره چرا همچین چیزی یاد بچه بدن, باز خودت بهتر میشناسیشون 

امضا ندارم اثر انگشت زدم
والا چی بگم انقدر‌ بچه ها لوس شدن این دوره زمونه که از این کار ها هم ازشون سر میزنه... آخه اینجوری ک ...

یبار پیش من زیر گوش بچش گف برو آخش کن پارسارو ینی بچه منو من از آخ متوجه شدم بچش مستقیم اومد پسرمو زد

zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز