عزیز دلم، خواهر خوبم شما لطف دارین به من♥️😘🌹.
منم میترسم. حق داریم بترسیم. مامان مون هستا، کسی که از همه بیشتر تو دنیا باهاش بودیم، ما ۹ ماه فقط و فقط اختصاصی با مامان مون تنها بودیم پس طبیعیه این حس دلبستگی و ترس زبونم لال از دست دادنشون.
امروز رفتم پیش دکترش، گفت قلب مامانت بزرگ شده، خیلی زود زود پیگیر بشین خطرناکه، گفت بیمارهای من فرصت وصیت کردن دارن، اما بیمار قلبی همچین فرصتی نداره.خدا خودش میدونه با چه حالی از مطبش اومدم بیرون ،
من که از بس هر وقت این مدت دکتر رفتم خبر بد شنیدم که دیگه جونی برام نمونده، وقتی میرم مطب دکتر فقط زل میزنم به لبهای دکتر و صلوات میفرستم و تو دلم میگم ای وای، الانه که یه چی بگه دنیا روی سرم خراب بشه😞😞😞.
جدای از همه اینها ، خدایی رو داریم خیلی بزرگتر و تواناتر از همه دردها و مشکلاتمون که به هر کاری توانا و قدرتمنده، امید ناامیدان هست و پناه بی پناهان، و ما از هر زمانی نیازمند تر به معجزه خدا تو زندگیمون.
محکم باش خواهر، غصه نخور، دکتر مامانم گفت توده سینه، بر اثر حرف نگفته، بغض فروخورده، گریه های پنهانی، و غم و غصه است، دور از جونت باشه الهی میخوای الان مامانت تکرار بشه و چند سال دیگه دخترت پرستارت باشه؟
درست میشه همه چی، ببین اون روز رو که مامانت ، صحیح و سالم برگشته دوباره به زندگیتون🥰😍
دیروز داشتم استوری شب یلدای یکی از اقوام رو میدیدم ، از لحاظ مادی فوق العاده پولدار و ثروتمند، اما به هیچ چی اعتقاد ندارن، هیچی هیچی، حتی خدا رو، اما اونقدر همه جای زندگیشون اوکی هست و دنیا به کامشون که اصلا خدا بهشون فرصت غم و غصه نداده. گفتم خدایا خودت میدونی و خودت حکیمی، به هر کی هر چی دادی به من روسیاه ربطی نداره، اما خدا جون یه نگاهی هم به ما بنداز ، هر چقدر درد دادی مشکل دادی خدایا شکرت رو میگیم باز هم، اما خدا جون آخرش به مامانامون سلامتی و شفا بده، تا وقتی اونا با تمسخر گفتن بیا، اینهمه رفتی نماز خوندی، خدا و پیغمبرو صدا زدی واسه امام حسین گریه کردی، هیچکس کمکت نکرد ، الکی الکی عمرتو هدر دادی، زندگی نکردی، خدایا خودت کمک کن نزار این حرفها رو بشنویم، نزار بگن خداشون براشون کار نکرد .😭😭😭😭