2777
2789
نه خواهرم حالش بد شده بود در ماشین و باز کرده بود ببخشید بالا میاورد توی جوبشوهرمم اومد جلو کمک کنه ...

خوشبخت باشی همیشه،خوشحالم که خوشحالی

برای منم دعا کن

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....

سنتی بود توی مراسم خاستگاری دیدمش خاک تو سرم کاش قلم پام شکسته بود 💔

غصه ی رفتن تو داده برباد باد مرا...باورم نیست چنین برده ای از یاد مرا...تا دلی هست بیا،رفتم از دست بیا...بغض تو راه نفس های مرا بست بیا...روحت شاد پدرم🖤

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خدای من آدم وحشت میکنه 99 درصد پشیمونن هیچکس راضی نیستمنم دارم تو خونه پدریم عذاب میکشم

من و خواهرمم همینطور،اصلا راحت نیستیم تو خونه پدری،داریم پیر میشیم از غصه

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
نه دیگه نشدم شوهرم اون بچه رو هم نمیخواستیعنی بچه دار شدن توی برنامه هامون نبودالانم جلوگیری ندارم ب ...

عزیزم منم همینجوری بودم چن ماه پیش بهم گفت پاشو زغال بیار قلیون بکشم نیاوردم گفتم خودت برو بعدش پاشد کتکم زد😔 بچم اینقد گریه کرد 

از اون ب بعد دیگه پاپیچش نمیشم گیر نمیدم بهش وقتی خونه س هر کاری بخواد انجام میدم براش با محبت کردن من خیلی بهتر شده فقط بخاطر بچم ک آرامش داشته باشه توام اگ میتونی سیاست ب خرج بده شاید بهتر شد نزار زندگیت الکی خراب شه 

دارم نابود میشم تو این خونهانگار تو زندانم آدم درست و حسابی هم نیست بذارم برم

دقیقا ما هم همینیم و شایدم بدتر چون ما تو روستا گیر کردیم غریبه از کجا ما رو بشناسه،آدم حسابی کجا ما رو ببینه

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
اوففففف نگو دلم داره میترکه

اگه تو شهر هستی شانست بیشتره

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
نه بابا میگی دیگهتاپبکامو بخونی متوجه میشی اوضاعم خرابه

من متنفرم از شوهر و مرد ولی الان بخاطر دو چیز دارم بش فکر میکنم ،یکی اینکه میخوام زندگیمو عوض کنم و در کنار کسی که دوسش دارم و دوسم داره بسازم،و دومی اینکه میخوام مادر بشم،میخوام دخترمو بغل کنم و باش زندگی کنم

نیاز شدید دارم به بغل و نوازش و ...

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
خب تو سرنوشتت باشه قبولش میکنی ینی قبولم کنی ینی خوشت اومدهبهتره از خدا چیزایی ک حالتون رو خوب میکنه ...

چیزی که تو سرنوشتمه و خدا برام نوشته اجباره و من بخوام و نخوام باید بپذیرمش و قبولش کنم (چه خوشم بیاد چه نیاد)

چیزی که حالمو باید خوب میکرد تو سرنوشتم نیس بدتر از اون حالمو بد کرده 

من متنفرم از شوهر و مرد ولی الان بخاطر دو چیز دارم بش فکر میکنم ،یکی اینکه میخوام زندگیمو عوض کنم و ...

منم به خدا

بابام یه کاری کرده از هرچی مرده تو کره زمین متنفر بشم

از اون ور هم شدیداً احساس تنهایی میکنم نیاز دارم کسی باشه که بهم توجه کنه

یه خواستگار داشتم اومدن خونمون خیلی ازش خوشم اومد ولی بخاطر بابام منصرف شد.همش فکرم پیششه با این که دیگه بعید می‌دونم برگرده

هزارمین کاربری 😬😬😬 
منم به خدابابام یه کاری کرده از هرچی مرده تو کره زمین متنفر بشماز اون ور هم شدیداً احساس تنهایی میکن ...

آره واقعا هرچی سن بزرگتر میشه نیازت هم بیشتر میشه

من الان انقدر خستم که دوستدارم یکی محکم منو بغل کنه و مچالم کنه تو بغلش،همه دردام بخوابه



با فکر کردن به اون خودتو اذیت نکن،اگه میتونی مستقل شی از نظر مالی و زندگیتو جدا کنی ازشون تا کاراشون دامنگیرت نباشه

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
آره واقعا هرچی سن بزرگتر میشه نیازت هم بیشتر میشهمن الان انقدر خستم که دوستدارم یکی محکم منو بغل کنه ...

چند سالته؟؟ من ۲۱

مستقل که چه عرض کنم شاغلم ولی اونقدر مستقل نیستم که کاملا ازشون جدا بشم.همچنان وابستگی مالی و عاطفی دارم

خیلی دلم میخواست بهم برسیم 💔

هزارمین کاربری 😬😬😬 
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز