نه دیگه نشدم شوهرم اون بچه رو هم نمیخواست
یعنی بچه دار شدن توی برنامه هامون نبود
الانم جلوگیری ندارم بازم نمیشم کلا قید بچه رو زدم سنمم کم نیس
شوهرم خودش خوب نشد وقتی من خودمو تعغیر دادم مجبور شد خوب بشه
بیماری شک داره شوهرم
چند روز پیش گفت پاشو چایی بیار گفتم خودت پاشو برا منم بیار
ببخش اینو میگم برگشت بهم گفت بزار پشتت رو نیشگون بگیرم تا برم چایی بیارم ، منم گفتم باشه بعد گفت خاک تو سر من که زنم به خاطر چایی اجازه میده انگشتش کنن
😭😭😭😭
نمیدونی من اون لحظه چه حالی شدم
خیلی ترسیدم
چون نرمال نیس شوهرم
اما به روی خودم نیاوردم ترس ام رو
گفتم ببند دهنت رو پاشو چایی رو بیار حوصله چرندیاتت رو ندارم
دهنش رو بست رفت
میخوام بگم مجبورش میکنم درست رفتار کنه و اگر نه که هنوزم همون مرد هست