یعنی بدترین بلاها رو تو همین چند روز بخاطر خواهر مادرش سرم آورده خدا ساده خواهرش بهش بگه برو سر زنتو ببر میبرع
باورت میشه به خونریزی افتاده بودم گفتم بریم دکتر نیومد رفت خواهر زاده شو برد دور دور
باورت میشه من جلو چشمش یخچال جابجا میکنم نمیگه نکن ولی خواهرش دو سال پیش حامله بود رفته بودیم بیرون یه نوشابه دستش بود گفت تو ازش بگیرش سنگینه آخه من دردمو به کی بگم
خیال کردم من حامله بشم هم.نقدر هوامو داره