مامان جون خیلی دوس داشتم بدنیا بیای از چند سال پیش تو اینستا هر جا اسم قشنگی میدیدم ذخیره میکردم هرجا لباس و سیسمونی قشنگ میدیدم ذخیره میکردم که وقتی اومدی تو دلم برات بخرم و قشنگ ترین اسم رو برات انتخاب کنم تا بالاخره بعد از ۶ سال فکر کردم وقتشه تو بیای ولی مامان جون تو نمیومدی تا دکتر رفتم و دارو خوردم و بالاخره روز ۲۳ مهر ۱۴۰۳ فهمیدم تو اومدی تو دلم چقدر خوشحال بودم همه اش میگفتم چجوری به بابام بگم بابات که عاشق بچه اس عاشق خواهرزاده برادرزادشه مگه میشه عاشق تو نباشع هی نقشه کشیدم که چجوری بگم و آخرش از طرف تو نامه نوشتم و گفتم بابایی من دارم میام ولی مامان جون بابات خوشحال نشد هر روز باهام بدرفتاری میکرد ولم میکرد تنها تو خونه و مریض حتی مامان جون روزی که رفتیم برای سونوگرافی زد تو گوشم دکتر گفته بود استراحت کنم ولی کوچیکترین کمکی بهم نکرد اگه کاری هم میگفتم برام بکن فقط غر میزد مامان جون بنظرت میشه یه پدر نخواد برا بچه اش هیچ کاری بکنه چند روز پیشم رفتم صدای قلبتو شنیدم ولی خوشحال نشدم عزیزم چون دلم برای هردومون سوخت چون بابات وقتی گفتم صدای قلبتو شنیدم گفت لوس بازی در نیار گفتم نمیخوای عکس نی نی نگا کنی دیدم صورتش حالت عوق گرفت انگار که بدش بیاد از همون روز فهمیدم مادرجون خودخواهیه بخاطر اینکه خودم میخوام مامان بشم بزارم تو بدنیا بیای چون باید با عقده ی پدری که داری ولی اصلا براش مهم نیستی بزرگ بشی تو خونه ای بزرگ بشی که مرد خونه با کوچیکترین حرفی شروع میکنه به داد و بیداذ و فقط مادرش براش مهمه سخت بود ولی راهشو پیدا کردم ولی دو دل بودم امرور دیگه دو دلیم ازبین رفت چون بابات دوباره افتاد ب جونم گفتم خونه کثیفه بیا باهم تمیز کنیم با اینکه میدونست کار کردن برای من سمه سرم داد کشید و رفت پیش مادرش منم رفتم تنهایی یخچال و تموم دادم ماشین لباسشویی همینطور و ختم ماجرا اون کاری که نباید میکردم و میکردم مادر جون فکر نکن دوستت نداشتم من دارم با گریه اینارو مینویسم چون دوستت داشتم نخواستم عذابت بدم عزیزترینم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یعنی چی؟بهدا منم تو همین شرایط البته صد برابر بدتر حتی من با دارو باردار شدم ودیگه هیچوقت ممکن حامله نشم،حسرت یبار صدا زدن دخترم به دلم موند شبا میخابم بیاد تو خوابم بام بگه مامان
ن عزیزم این چ حرفیه ....اینجا دردودل نکنی کجا دردودل کنی و همدردی نداشته باشی خواهر برا چیه پس خواهرجونم😘از خدا تو این روزگار میخوام ک زندگیتو بر وفق مردات کنه و حال دلتو خوب کنه خواهرجونیم😘