سلام من ۴ ماهه عقدم
تصادف کردم خداروشکر چیزی نشد بهم فقط پام آسیب دیده با آمبولانس بردن بیمارستان
نامزدم اومد بیمارستان ۳ ساعت بیمارستان بودم بعدش اومدم خونه نامزدم گفت منو و مامانم داریم میایم پیشت اومدن بعد اون مادرشوهرم چند باری زنگ زد حالمو پرسید
ولیییی خواهرشوهرم اصلااا ن زنگ زد ن اومد پیشم واقعا ازش انتظار نداشتم
من باهاش خیلی خوبم نمیدونم چرا اینکارو کرد خوبه خواهرشوهرم خیلی دعوتم میکنه خونشون ولی از کارش موندم وافعا.
لازمه ب نامزدم بگم چرا جویای حالم نشد؟
اینم بگم
من عکس خودمو و نامزدم تو اینستا پست کردم همین امروز
کامنت گذاشتن خواهرشوهرم ک ای جونم همیشه ب خوشی♥️
چی جوابشو بدم
با این نیومده یا جویای حالم نشده موندم چی بگم
نه بابا به روی خودت نیار
چشم شور فقط خودش😁
به روی خودت نیار اگه گله کنی ارزش خودت میاد پایین
عزیزم شاید خبر نداره بنده خدا ازدواج کرده مستقله شاید مادر شوهرت یاشوهرت خبر ندادن بهش
ممنون خشک خالی
لبیخیال باش
چیزی نگو بعدا اگه خودش مریضی چیزی شد مث خودش رفتار کن
البته شایدم خبر نداشته🤷🏻♀️
لابد دلیلی داره دیگه اینکه انقدر خوبه
به شوهرت یه جور نامحسوس بگو که منتظر زنگ خواهرشی
البته زیاد هم خودتو درگیر نکن
منم چند مدت پام تو گچ بود خیلی ها که فک میکردم براشون مهم حالمو نپرسیدن،دیگه فک نکردم مهمم،حذفشون کردم کلا کلا
شاید خبر نداره تصادف کردی
مطمعنم خبر داره
باهم خوبیم واقعا انتظار نداشتم الان یه هفته میگذره حداقل زنگ میزد هیچی
اینم بگم زیاد منو دعوت میکنن خونشون منم زیاد بچشو نگهمیدارم
ب ی ورت نگیر خواهر
ولی اگر چیزیشون شد توهم احوالشون نپرس اگر نامزدت گفت چرا بگو
چیزی ک عوض داره گله نداره
😅شوخی میکنم
بگو نه اینکه آبجی خودش زنگ نزد این اتفاق که افتاد گفتم شاید وقتی اتفاقی میوفته براش مهم نیست کسی زنگ بهش بزنه یا دیدارش بره
یا چیزی بگو ک ن سیخ بسوزه کباب
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز