2777
2789
عنوان

خاطره ناظم مدرسه مال هفتاد

| مشاهده متن کامل بحث + 532 بازدید | 35 پست

همه همه از مدیر و ناظم و معلما همه زمان من خوب بودن فقط انگشت شمار شاید ۲ تا جالب نبودن . خانم آقایی معلم کلاس سوم فقط روز اول خیلی بد بود بعد نرمال شد ولی بین ۵ تا معلم ابتدایی من همین یکنفر خوب نبود . راهنمایی یک معلم دینی بقیه همه یکی از یکی عالی تر

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


مدرسه ما اگر جوراب سفید نداشتی واویلا بود. فقط و فقط سفید. یادم نمیره یه روز دوستم جوراب طوسی پوشیده بود چقدر دعواس کرد و انضباط شو کم کرد

دختری از سادات هستم، بر دشمن مرتضی علی لعنت، ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم، خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو💚🍃
مدرسه ما اگر جوراب سفید نداشتی واویلا بود. فقط و فقط سفید. یادم نمیره یه روز دوستم جوراب طوسی پوشیده ...

چرا جوراب سفید ؟

آدمی را آدمیت لازم است.....عود را گر بو نباشد هیزم هست.     عشقای زندگی من خلاصه شدن تو سه چیز  پتوم، بالشتم،تختم.خدایا شکرت که اینا رو همیشه دارم  😍🌈همیشه عشق باشد همیشه برکت.۶۵۰ باشگاه پروازی.
2805
من ناظم و مدیر و معاون و معلم وحشی کم نداشتم مطمین هستم هنوزم تو نظام آموزشی مون تعدادشون غالبه نسبت ...

منم یکی بودبه اسم خانم رضایی بدجورنابودم کرداعتمادبنفسم روگرفت بابرخوردش.وهیچوقت نمیبخشمش کلاس اول بودم من تازمان دبیرستان بهترین دانش آموزمدرسه بووم ازهمه لحاظ ولی این منوبدجورتخریب کرد درعوض یکی بودبه اسم خانم معصومی چقدخوب بودبهم جای پیشرفت دادباعث ترقیم شدهرجاهست خداحفظش کنه 

ما لباس فرممون سال دوم دبیرستان  سبز بود یه بار مقنعه مو شسته بودم خشک نشده بود با مقنعه مشکی  رفتم مدرسه ناظم بیرونم کرد گقت برو خونه عوضش کن دوباره رفتم خونه عوضش کردم چقدر مامانم ناراحت شد

▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█▇▅▅▇█

چه خوب یادتونه 

من حتی از دانشگاهم زیاد یادم نی 

حتی اسم استادا و دانشجوها و دوستام و...

هیچی یادم نمیاد 

خیلی بهر گذشته نمیشم 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
چرا جوراب سفید ؟

میگفت تا وقتی کثیف شد زود بشورین، من نمیدونم پا که تو کفش بود فرقی میکرد جوراب شسته یا نشسته باشه؟ 

دختری از سادات هستم، بر دشمن مرتضی علی لعنت، ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم، خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو💚🍃
تو کلاس چن‌د نفرمون به صف کردن ببرن سیاه چال چقدر گریه کردم معلم زد تو سرم تو جمع گفت مخصوصا اینوچ ...

چرا اخه ...ماهم یک کلاس دیگه دفتر نیاورده زودند معلم به مدیر گفته بود ببرند سیاه چال .پناهگاه .البته نبردش .

فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 
میگفت تا وقتی کثیف شد زود بشورین، من نمیدونم پا که تو کفش بود فرقی میکرد جوراب شسته یا نشسته باشه؟

زبون نفهم بودند .زور میگفتند

فتوشاپ رایگان طراحی کارت ویزیت طراح کارت پستال طراح کاتالوگ 
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792