يكي گلفروش دسته گلي كه سفارش داده بودمو بعضي گلاش فرق گذاشته بود نامرد
دوميشم يكي از بچه هاي يكي از اقوام مادرشو گم كرده بود اومده رو استيج وسط رقص مثل كنه چسبيده بود به همسرم و خب مادرشم ميديد و جلو نميومد كه رقصو متوقف كردم به ديجي گفتم مادر اين بيشعورو صدا بزنه
هر بارم ديدم گفتمشون البته فاميل خيلي دورن
بقيش عالي بود همه كمك كردن
جزو عروسياييه كه هنوزم ازش تعريف ميشه
چون متها برنامه ريزي كرديم و خب خرجم زياد كرديم
اين دو موردم خيلي جزعين در مقابل اين حجم ادم