غمت در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشنید
به به دنبال محمل چنان زار گریم
که ناله ام ناقه در گل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زه بامی که برخواست مشکل نشنید
من عاشق شعرم
در حدی نیستم که شعر بگم🥲
اما گاهی دلنوشته هامو تاپیک میزنم...
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
قیصر امین پور
اینم از فاضل نظری که خیلی دوسش دارم🌱
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دارم به دل هوای یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام
گر تو با بد بدکنی پس فرق چیست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز