اون چون اهل این شهره و چندین ساله ازدواج کرده شوهرش اجازه میده تنها بره بیرون البته بچه هاش همراهشن
دقیق میگم چون خونش جداست حتی خونه مادرشوهر هم اومدن بیرون رفتنه دیگه
هفته ای یبار میاد اینجا
هفته دو سه بار میره خونه مادرش
در کنار اونا میره مغازه و ....
گاهی خونه جاری و باشگاه و مدرسه بچش
خونه خواهر و برادرش هم میره احتمالا
باز خونش هم حداقل هر ماه یکی دو نفر میره
بچه هم داره
این دیگه چرا احساس تنهایی کنه
اونوقت من
از یه شهر دیگه اومدم با مادرشوهر تو یه ساختمونم تنهایی جایی نمیرم
خونه مادرشوهر کیف نمیده برم تو یه ساختمونیم خب
مادر وپدرم جدا شدن باز هم کیف نمیده
خونه مامانم باز هر ماه دو سه بار میرم
خونه بابام هم میرفتم نامادری بی محلی کرد دیگه زیاد نمیرم
خواهر و برادری هم ندارم
یک خواهر ناتنی دارم زیاد صمیمی نیستیم و نامادری بی محلی کرد خونه این هم نمیرم
خونه جاری ها هر دوماه یکبار
خرید و .. هم هر وقت شوهرم ببره
بچه هم ندارم
تک و تنها این گوشه پوسیدم
تنها شانسم اینکه شوهرم بیشتر از شوهر اون بیرون میبره