حیلی اصرار کرد و واسطه فرستاد بابام گفت نهریشو بده بیا خونه بگیر ببرشون نمیدونم ولی الان مهریه رو داد ک زندگی کنه یا داد ک طلاق بده بابام خیلی اذیت میکنه ولی خب خیلی منطقیه حرفش شوهرمم خیلیییی عیاشه و بی مسئولیت نمیشه روی برگشت حساب کرد بابام گفت مهریشو بده ب عنوان پشتوانه ک اگه ب سرت زد باز اوارهشون کنی بتونن ازپس یه خونه بربیان شاید ما مردیم اینا باید برن توکوچه بمونن ؟
عزیزم باز خوبه راضی شده همون مهریه رو بده شوهر خواهرم وضع مالی خوبی داره توکار ساخت و ساز هست چندین بار خیانت کرده تمام اموالش رو برای اینکه خواهر نتونه مهریه بگیره چندین ساله به صورت قولنامه انجام داده وکیل داره بهش راه کار میده که چکار کنه که چیزی به نامش ثبت نشه بدترین و زشت ترین مردی هست که دیدم انقدر بد ذاته دوباره آخرین خبانتس رو شده به خواهرم گفته اینقدر این کار رو انجام میدم تا تو از غصه دق کنی وبمیری یک هزاری هم بهت نمی‌دم گفته اگر میخوای همینجوری با لب خندون برگرد خونت اینقدر این آدم بیشرفه واقعا گاهی فکر میکنم چطور قراره اون دنیا جواب پس بده که ذره ای از غم دل خواهرم کم بشه
من احساس میکنم اینا همه مصلحت خداست ... خیلی زندگی پیجیده ای دارم درست زمانی ک باید رای مهریه میومد قاضی پرونده یه هفته نبودش بعدش ک اومد پروندم و اصلا پیدانمیکردن بعدش اون شکایت تمکین کرد یدفعه اومدن گفتن روزی ک ما جلسه داشتیم دادگاه صلح جدید دارن میزنن و پرونده خیلی عقب میفته بعدش درست روز دادگاه گفتن قاضی امروز نیومده ..
هی کارامون بی دلیل عقب میفته حتما ب خواست خداست ...بچه روبرده میرم بیارم همه میگن نیار و بزار بمونه و خانم اونجا گفت فعلا برو بعد بیا واست مینویسم .. بی دلیل رفته سرازخود مهریه پرداخت کرده خیلی پیچیده اس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز