واقعا نیاز شدید دارم به این آرامشی که گفتم داغونم روح‌و روانم داغونه بخاطر بدخواهی آدمای دو رو برم
من زندگیمو زهر کردن فقط میگم خدا بزرگه خدا خودش می‌بینه
عزت نفس
شناخت خود
ارتباط عمیق با خدا
و مورد اخر صبر
مبارزه برای تغییر چیزای قابل دسترس فرق داره با پذیرش.
ببین
من نسبت به ظاهرم ، اخلاق و اعتقادات پدر مادرم ، محل زندگیم ، اتفاقاتی که برام افتاد و تجربه هام ، به پذیرش رسیدم.
خب من نمیتونم اخلاق پدرمو که باهم مشکل داریم عوض کنم که ، درسته؟ پس من اینو قبول میکنم و دیگه باهاش نمیجنگم و اعصابمو خرد نمیکنم.
پذیرفتم یوقتایی به کسی ظلم کردم و ادم بدی بودم. یا پذیرفتم تو فلان مسئله اشتباه از من بوده حماقت کردم.
دیگه غصه شو نمیخورم .
بچه ها اینایی که میگین همه جا جواب میده؟ وقتی رییست اخراجت کرد وقتی پول نداری همه چیز گرونه وقتی بیمار میشی و پول دوا و دکتر نداری؟ وقتی بچت مریض میشه وقتی مورد تمسخر قرار میگیری وقتی خیاتت میبینی از هرکسی. وقتی زنی نازاست در حسرت بجه است وقتی زنی تو زندگی شاد نیست پشت و پناهی نداره وقتی همه هروز پیشرفت مبکنن و تو درحا میزنی وقتی همهجا با پول و پارتیه و تو نه پول داری نه پارتی. هروز شاهد موفقیت دیگرانی هروز بیتوجهی از اطرافیان میبینی ولی یه سریا تاج سرند بازم آرامش داری؟ بازم یوگا و ورزش و کتاب خوندن و قدم زدن و بیخیال بودن جواب میده؟ نه والله ادم تا کی میتونه خودشو به بیخیالی بزنه یه روز منفجر میشه
مرحله اول باید قبول کنی ک تو دو نفری
یکی ذهنته ک غر میزنه و قضاوت میکنه
یکی خود واقعیت ک مهربونه با همه خوبه خوشحاله
ذهن اومده کامل رو دومی و پوشونده و مارو احاطه کرده
به همه چیز گیر میده
با کسی بحثت میشه دخالت میکنه میگ بی احترامی کن بهش تیکه بنداز
ذهنت روت تسلط پیدا کرده
بجای اینکه اونو کنترل کنی اون کنترلت میکنه و تو بازیچه دست اونی
تورو با افکار مسخره میندازه به جون بقیه و خودت بعد کیف میکنه
باید نابودش کنی
اونم اینکه تو لحظه حال باشی
تو گذشته و اینده نباشی
ک نیاز به تکرار و تمرین داری
باید مشاهده افکار هم داشته باشی
همین الان به صدای ذهنت گوش کن ک چقد توش سرو صداس همش کار همین ذهنه
من سه ماهه قطع رابطه کردم با طرف ولی تو این سه ماه قشنگ متوجه این شدم که چقدر از درون داغون شدم حالا ظاهرم که بماند یه لحظه آرامش ندارم و همش تو فکر کردن و غصه خوردنم ، به من یه آدم خدا نشناسی تهمت های زیادی زد هیچ جوره هم نتونستم ثابت کنم که من نگفتم این حرفارو
حسادتی که باعث شد این حرأت رو به خودش بده که به من تهمت بزنه اونم چجور تهممتی این که از چند نفر آبرو برد تهمت ناموسی زد بهشون و همشون رو گفت که من گفتم و من هیچ جوره نتونستم ثابت کنم پنج سال میگذره از این قضیه و بخاطر آخرین تهمتی که بهم زد سه ماه پیش دیگه برا همیشه باهاش قطع رابطه کردم
