درس میخونم تراپی میرم کتاب میخونم فکر درمان جسم و روح هستم خرید میرم بیرون میرم با شوهرم انگار کمتر وقت میکنم بخوابم
دیشب سع خوابیدم صبح 8 ونیم پاشدم دوش گرفتم رفتم دکتر آزمایش دادم رفتم خرید اومدیم ناهار خوردیم یک ساعت خوابیدیم من رفتم خونه بابام شوهرم رفته سرکار اومده اونجا شام خوردیم اومدیم خونه
کمدم مرتب کردم ظرف شستم لباس شستم
الان هم از ساعت یک ونیم تا الان داشتم درس میخوندم بعدش میخام دوش بگیرم بخوابم
صبح ساعت 9 ونیم بریم کافه تولد شوهرمه ساعت 1 ظهر هم کلاس دارم بعدش هم میرم خونه مادر شوهرم
حس میکنم خيلي کم میخابم اما یاد این جمله دکتر حسابی میوفتم تو کتاب استاد عشق در جواب پسرش میگه بعدا وقت برای خوابیدن زیاد داریم اما الان وقت برای مطالعه و درس خوندن و زندگی کردن کم داریم