اصلا نمیخوام با مامانم تنها بشم انرژی منفی گرفتم ازش روز به رپز بیشتر نابودم میکنه😭
اوایل به قد و اندامم گیر میداد که کجی لاغری….قدم ۱۶۷ وزنم ۴۷
بعدش شروع میکرد تک به تک اعضای صورتمو مسخره میکرد و ایراد میگرفته الان اصلا یه ذره هم در قیافه و اندام اعتماد به نفس ندارم و حس میکنم از همه زشت ترم
الان نوبت دستام شده
دیشب قبل خواب ظرفارو تو آب و وایتکس گذاشتم که براق شن
صبح مامانم بیدارم کرد
بعدش رفت تو آشپز خونه شروع کرد به ایراد گرفتن از من
که چی شد بالاخره ظرفارو وایتکس زدی انگار کدوم دستای خوشگلو داری وایتکس نمیزنی دستات خراب میشن چند روز پیش سالاد الویه درست کرده بودم از مراحل کار فیلم گرفته بودم استوری گذاشدم گفت دست و انگشتای دراز و کجتو استوری هم گذاشتی که انگار چقدر خوشگل و قشنگن خیلی از همین حرفا گفت و نابودم کرد
اخرم گفت پوستت یه کم زرد میزنه فک کردی کی هستی
پوستم رنگش روشنه برا همین بهم کیگه پوستت زرد میزنه
خستم کرده از بس ازم ایراد گرفته از خودم بدم میاد 😭😭😭
چکار کنم کاری به کارم نداشته باشه
امروز اینهمه ایراد ازم گرفت اصلا جوابشو ندادم که دهنشو ببنده ولی اونم ادامه میداد خوب که خالی کرد خودشو رفت نماز بخونه
انگار دشمنشم همونطور هزم ایراد میگیره و اعتماد به نفسمو میگیره
دوست نداره اعتماد به نفس داشته باشم همیشه اگه من به چیزی از خودم بگم قشنگه بازم مامانم ایراد میگیره که اینجوری فکر نکنم
