زایمان کردم مهمون میاد

اینارو هم دارم میگم و خواهر کوچیکم تایپ میکنه براتون دیروز سزارین شدم و امروز ۹صبح مرخص شدم و اومدم خونه ۹/۳۰دقیقه جاریم با بچه هاش اومد خونمون مثل گشنه ها میرفتن تو یخچال و اینور اون ور مادر منم دیشب تو بیمارستان پیشم بود نمیشد از کسی پذیرایی کنه بعد ک این رفت ساعت ۱۱مادرشوهرم اومد مثل مهمون نشست مامانم ازش پذیرایی کرد ساعت ۱۲ اون یکی جاریم اومد یعنی من داغون داغونم و اصلا دوس ندارم تو این وضعیت کسی بیاد پیشم هنوز حموم نتونستم برم بچمو شیر ندادم دلم نمیخاد جلوی دیگران کاری کنم همش منتظر بودم برن تا کارامو بکنم نمیرفتن تازه رفتن و یکم تونستم چیزی بخورم ب بچه شیر بدم و یه دستشویی برم توروخدا این چ کاریه میکنید توروخدا خونه کسی ک زایمان کرده نرید نمیخایم بیاید والا دلم میخاد ی هفت تیر باشه کنارم هر کسی اومد به غیر از کمک کردن اومد اذیت کنه بزنم تو مغز معیوبش من حوصله خودمم ندارم این وسط مهمون میاد همش هم طرفای شوهرم فامیلای به ظاهر بافرهنگ اما بی فرهنگشون چیکار کنم بچها الان چند دقیقه اس کسی نیومده اما باز میدونم میان کلی هم فک فامیل دارن تازه مادرشوهرم میگفت قراره دست جمعی بیان😭😭😭میخام کسی نباشه چند روز بخدا