این اواخر بیشتر متوجه شدم که :
اینکه جنگ بیهوده نکنی یه طرف، اینکه تو میدان جنگ بقیه افراد، یار تمرینی و کتک خور هم نباشی یه طرف!
۹) مثلا جاریت داره با مادرشوهرت میجنگه، و تو هم میری تو جبهه جاریت!
یا بلعکس میری تو جبهه مادرشوهرت!
داوطلبانه و مجانی رفتی سرباز اون میدون آشفته شدی 
خیلی مثال ها هست …
۱۰) اینکه همسرت با خانواده اش رفتند سفر و باید با تو میرفته و تو می شینی این یک هفته گریه میکنی و غصه میخوری…خب بهتر نیست تو هم بری سفر؟ بری ورزش؟ این یک هفته چه بخواهی و چه نخواهی اوضاع همین شده…دست و پا نزن تو تنهایی …و صد البته نجنگیدن به معنای این نیست که کار همسرت درست بوده …
۱۱) من از اون دسته آدمهایی هستم که اگر پروازم کنسل شد، کتابی همراه خودم دارم که بازش میکنم و شروع می کنم به خوندن…بر خلاف اونایی که شروع می کنند اون یکی دو ساعت غر زدن به زمین و زمان و اعصاب شون بدتر خراب میشه…
این به معنای منفعل بودن نسبت به حل مشکلات نیست…باید بفهمی آیا راهی برای درست کردن هست؟ اگر نیست بپذیری و حرص نخوری و کار مثبتی بکنی …پروازی که کنسل میشه با غر زدن تو قرار نیست همین الان مشکلات فنی اش حل بشه …
۱۲) مثلا در محیط های مجازی همه نوع مخاطبی هست …همه مردم هم نظرت نیستند و این را باید بپذیری…اما مخاطبینی داری که ارزش ندارند جوابی بدی …چرا ارزشمند نیستند؟
چون کلام مخاطب مشخص کننده است… وقتی بیراهه میره و اصل مطلب را نمیگیره و یا دنبال زیر بغل ماره یعنی به جنگیدن دعوتت می کنه و گوش هاش را گرفته و نمی شنوه…پس برای چی وارد این میدون بشم؟
۱۳) همین مدل هم در محیط های واقعی هست …افرادی که تو مباحث، به جای اینکه در مورد اون موضوع نظر بدن، شخصیت ات را نشونه میگیرند و حب و بغض دارند…خب هر چقدر توضیح بدی بازم قانع نمی شن …
۱۴) یه خاطره یادم اومد از دوستی که دختران فراری را نگهداری می کرد و مواظبت می کرد و کارهای دادگاه شون را پیگیری می کرد…یه روز در یکی از پرونده ها، همراهش بودم…پدر دختر اومد و به دوستم فحاشی های خیلی بدی کرد… بهش گفت تو خودت بدکاره ای (خودتون دیگه کلمات را جایگزین کنین) دوستم گفت: خب دیگه چی؟ بازم چیزی هست بگین؟
میدونم این رفتارش به خاطر حرفه ای بودن و سالها کار کردنش تو این زمینه بود …اما به هر صورت آدم قوی ای بود و هر کسی نمی تونست این مدلی بشه…
بعدا با دوستم گپ زدیم و ازش پرسیدم چطوری این مدلی برخورد می کنی؟ گفت مگه وقتی یکی بهت میگه تو بدکاره ای، تو واقعا هستی؟ چرا وارد جنگ با خوک بشم؟(خوک موقع دعوا عادتش اینه که هم خودش رو با آب دهان و آب دماغش کثیف میکنه هم طرف مقابلش رو)
وقتی تو تاریکی هستی، از تاریکی هر چقدر بگی بازم تاریکه! باید شمعی روشن کرد…