من اصلا دوست نداشتم از یک دختر مظلوم و ساکت و آروم تبدیل بشم به دختر حاضر جواب بی ادب ولی خودشون مجبورم کردن
ده بار همین خواهرشوهرم بهم گیر داد که ما رسم داریم جهاز بچینیم و فامیلامون بیان جهازتو ببینن.هر چقدر مقاومت کردم گفتم این رسما گذشته اون بیشتر گیر داد.کار به جایی رسید که شوهرمو پر کرده بودن که حتما جهازش کمه که نمیچینه.منم دیگه مجبور شدم و چیدم.چند روز پیش دعوتشون کردم گفتم ساعت پنج بیاین جهازمو ببینین به هر کسم میخوان بگین بیاد