2777
2789

میگم نکنه ناراحت باشه بخواد به روی خودش نیاره ؟

تقصیر منه من اون دختره رو معرفی کردم بهش 💔ای کاش برم دانشگاه از دستم راحت شن 

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چرا خود زنی میکنی 😐😂

چه خودزنی کردم ؟

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
حتمن ب دلش ننشسته 🤣😂😂

به دل داداشم ننشسته؟

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟

عزیزم من تاپیک های قبل‌تر خوندم ناراحت نشیا ولی هرجا میرید با صداقت برید جلو خدا رحم کرده دختره قبول نکرده بعدم خب برادرتون واقعا شرایط نداره 

شماهم خودتو ناراحت نکن مگه مقصر نه گفتن کس دیگه شمایید

تو از کی عاشقی این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید مدت هاست مدت هاست🥀🍃التماس دعا برای دلهای بی قرار🤍

وا بدهداداشت این کارو میکنه به تو سخت نگذره

واقعا ؟😔دوس دارم دختره رو بکشم 

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
عزیزم من تاپیک های قبل‌تر خوندم ناراحت نشیا ولی هرجا میرید با صداقت برید جلو خدا رحم کرده دختره قبول ...

دیگه من اصلا دخالت نمیکنم همین الانشم خیلی پشیمونم 

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
احتمالن خوشش نیومده ولی دیگه این کارو نکن

دیگه هرگز از این کارا نمیکنم نمیدونم جوگیر شده بودم داداشم خودش باید با یکی ءشنا بشه من نباید دنبال زن باشم براش 

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
چه خودزنی کردم ؟

عزیزم داداشت اعتماد به نفس داره اصولا آدم های اعتماد به نفس دار با نه شنیدن بهم نمیریزن و خودشون نمیبازن تو ذهنش میگه چیزی که زیاده دختر، این نشد یکی دیگه همه همینن هیشکی با خواستگاری اول بله نشنیده که داداش شما دومی اش باشه. 

ولی شما بهتره رو اعتماد به نفس ات کار کنی که موضوعی که صرفا تو معرف بودی خودت میبازی و خودتو مسئول میدونی 

تحمل شکست نداری دوست داشتی جواب بله بدن و همه ازت تعریف کنن که دخترمون معرفی کرد و سبب خیر شد ولی واقعیت زندگی همینه ما قراره کلی نه بشنویم اما این به معنای شکست نیست موفق باشی

دختری در من ساز امیدواری می‌نوازد  
دیگه هرگز از این کارا نمیکنم نمیدونم جوگیر شده بودم داداشم خودش باید با یکی ءشنا بشه من نباید دنبال ...

آشنا

خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   khatounmf  |  3 ساعت پیش
توسط   sisijoonm  |  1 ساعت پیش