ده ماه عقدیم تا الان سه بار مچشو گرفتم خیانت میکرد😅
کتک میزد بدهن بود خرجی نمیداد روم قمه میکشید
هم خونوادش هم خودش به خودم و خونوادم بی احترامی میکردن
ما همو دوس داشتیم معلوم نیست با سحر و طلسم یا چی مارو از چش هم انداختن
خیلی دلم براش تنگ شده ولی آخرین راهم طلاقه دیگه طاقت ندارم خیانتشو ببینم
چیکار کنم خیلی دلم گرفته بعد من قراره با کی باشه 🙃💔
خدا از خونوادش نگذره همیشه من بودم که کوتاه میومدم
سه روزه به من نه زنگی نه پیامی بی دلیل قهر کرده
مادرم اولش یکم مقاومت میکرد ولی بابام تا تعریف کردم قضیه رو راضی شد و پشتمه
دلم به حال خودم میسوزه واسه وختایی که واسش گذاشتم
واسه خوبیایی که در حقش کردم نادیده گرفتم کاراشو
حق من این نبود
زندگی بعد طلاق چجوری
متنم طولانی شد ببخشید
فقط لطفا نمک نپاشین😅💔