قرمه سبزي امشبم و پاگشاي جاري جان

حالا جاریم زایمان کرده بود 

مادرشوهرم داشت میرفت عیادت 

ما آبمیوه رانی اینا خریده بودیم

بعد مادرشوهرم از خونه میوه زده داراینا جمع کرده بودبیاره🤣😄

شوهرم دعواش کرد گفت واسه چندتا رانی چرا شخصیت خودتو پیش خانواده دختره میاری پایین

حالا مادرشوهرم جنگم میکرد کوتاه نمیومد 

شخصیت مادرشوهرم جلو همه عروسا داغون شده بخاطر این خنگ بازیاش

نمیدونستم

اون دیگ عادت کرده راحته هیچیو بد نمی‌بینه تا زنده هستن هم نمی‌فهمن ویسری نفهمن دنیا میان و نفهمن از دنیا میرن

ما تو مرحله آشنایی باشوهرم بودیم 😄🤣

بعد مادرشوهرم اومد منو ببینه فکر کن چی آورد؟

اون دوسری کوچولوها بودن ساتن بودن یادته از مشهد قدیما میاوردن ؟ نازک و کوچیک و ساتن و خز🤣🤣🤣

از اونا کادو کرده آورده 🤣🤣🤣🤣

قشنگ رابطه مون سر اون رو سری داشت بهم میخورد 

که آخرش شوهرم با بدبختی جمع کرد داستانو🤣🤣🤣🤣🤣

😀😀

بعد دوران نامزدی اولین عیدیم رو شوهرم سر بی تجربگی به مادرش اعتماد کرد چون خواهر نداشت ، گند زد

دیگه بعد اون مادرشوهرم آتاآشغالاشو میاورد خونمون بدون مهمون 

مینداختیم آشغالی 

بعد باشوهرم میرفتیم خرید و مهمونی مفصل عیدی میگرفتیم بافامیلای من 

مادرسوهرم هم نباید میفهمید چون سکته میکرد🤣