پدرم در اومده از بس شوهرم لباس میخره البته که چند روزه ندید فعلا سر و صدایی از لباس نیست اگه خریده باشه من ندونمو نمیدورم روزی بگم پنج دست میخره کم نگفتم از لحاظ مالی نمیگم بابا بخدا جا ندارم یه رگال تازه گرفتم همه پر شد بازم جا کم دارم با تمام کمد دیواری کمدایی که خودمون خردیدیم گزاشتیم اتاق
دروغ میگن زنا تو لباس میگردن انقدر که شوهرم تو لباس وسواسه من نیستم نهایت انقدر غر بزنم جیغ و داد کنم که بسه بازم ک به کارش ادامه میده تهش زحمت میده به خودش به مانتو هم برای من میخره که خر شم😑
از لباس پس سیرم مالی هم هیچی مد نظرم نیست که خوشحالم کنه فقط اینکه زندگیم برگرده پسرم زنده باشه شوهرم پیشم باشه حوصله دخترمم مثل قبل داشته باشم