یعنی روز قبلی که میخواستن برن مسافرت مامانم سکته کرد ولی خب اونا براشون مهم نبود رفتن من همونجا زنگ زدم داداشم اومد تنها بعد گفت که ما فردا مسافریم میریم شمال نمیتونم واستم شبش هم زن داداشم زنگ زد گفت نمیدونم نگران نباش حالش خوب میشه این حرفا و واقعا رفتن و من دست تنها گذاشتن الان زن داداشم زنگ زده میخوایم تولد پسرم اونجا بگیریم تو هم بیا کمک چی بگم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نمی شه انتظار داشت هر کی یه مدله! مادرشوهر منم چند وقت مریض بود خواهرهاش همه اش زنگ می زدند دعوا با ...
مریض بودن با سکته فرق داره بیمارستان با توی خونه بودنم فرق داره و طرف دختر باشه ودست تنها هم خیلی بده منم موقعیتش و داشتم با این تفاوت که مادر من فوت کرد وحشتناک هست باید تو موقعیت باشی تا درک کنی
بگو نه حال مامان بده چه پررو هستن بگو سر و صدا براش دکتر گفته سمه تهش یه بحث میشه شمام راحت به چه دردتون میخورن وقتی توشرایط سخت شمارو ول کردن و رفتن پی خوشی الآنم قهر کنن بهتر چیکار میخواستن بکنن که نکردن چه کمکی مثلا فقط بیان سر شما هوار بشن و زحمت بندازنتون