گاهی تمام رفتارش رو مخمه
دوتا بچه دارم ،، اصلا نمیتونم لحظه ایی بگم پشیمونم از اوردن بچه هام توی این زندگی و با این شوهر چون من همیشه رویای مادر بودن و داشتن بچه داشتم
و از طرفی شوهرم از اول اینجوری نبود و من مثلا با عشق باهاش ازدواج کردم اما الان بعد ۸ سال ازش خیلی زده شدم
و اینکه نمیتونم به طلاق فکر کنم و از بچه هام باباشون رو بگیرم یا شرایط زندگی نرمال کنار مادر و پدر رو ،،، هرچند بحث زیاد داریم و اینجوریش هم حداقل پسرم که ۶ سالشه داره اذیت میشه
ولی واقعا نمیدونم چه کنم
راهی راهنمایی نظری ؟
مشاوره مشاوره
همین امشب اونقدررر بحث بدی داشتیم اونم با اینکه زیاد عادت به این کار نداره ولی جلو بچه ها بهم دوتا حرف بد زد و در اتاق رو کوبید و رفت مثلا خوابید
طلاق عاطفی تنها راهش همینه ،مگر اینکه شوهرتون خودشو تغییر بده وگرنه باید تا آخر عمرش با سردی شما بسوزه و بسازه
خب بحث الکی نکن
منو همسرم بحث الکی زیاد داشتیم
دیدیم بچمون ممکنه آسیب ببینه
تصمیم گرفتیم بحث الکی نکنیم و تا حدود زیادی موفق بودیم خدا رو شکر
هیچی پول بگیر ازش با بچه هات برو بگرد تحویلش نگیرچاره ایی نیست برای خودت زندگی کن تف به ذات مردا ،سرزمین نرسالاریه با دخترای خارجی حرف میزنی اونایی که مرد ایرانیو تو کشورشون دیدن میگن بدترین مردها مردای ایرانین حتی میگن مردای عرب از مردای ایرانی بهترن
هزار بار به سرم زده و مثلا خواستم همین کارو کنم ولی هی بعد چند روز دلم میسوزه ولی دقیقن یکی دو روز که باهاش خوبم و سعی میکنم حداقل نقش بازی کنم که همه چیز نرماله باز یه کاری نیکنه من باب میلیم نیست بهم میریزم
الانم مثلا اومدم دو یه هفته شهر دیگه که خونه دارم با بچه ها بمونم و نبینمش ولی دیشب اومد پیشمون بخاطر مثلا دلتنگی بچه که خیر سرش شبمون رو زهرررر مار کرد
باید باهم کنار بیاین با مشاوره هرجور شده صحبت کنین میدونی اگه بچه نبود بهتر میشد جدا شد اما همون بچه میشه نقطه اتصال بین زن و مرد ،شوهرت رو کسی باید آگاهش کنه دلسوزانه مشکل از مرداست همیشه بنظرم وگرنه شما داری با کم و زیادش میسازی به هر حال
مامانم هم همینو میگه ولی نمیدونم چرا در این مسیر موفق نبودم یعنی پول میگیرم اونم دست به جیبه و وضع مالیمون بد نیست خدارو شکر ولی باز یجا پرش به پرم میخوره چون واقعا تو این زندگی هستش هرقدررر بیشتر سعی میکنم ندیدش بگیرم موفقیتم کمتره
