سلام میدونم متن زیاده توروخدااابخونید کمکم کنید توروخدا من طبقه پایین مادرشوهرم ایما هستم الان پسرم ۷ ماهشه مادرشوهرم قبلا اجازه میگرفت میومد بچه رو میبرد روزی یک بار الان دیگ واقعا حالمو باردارشدن بد کردن روزی چندددبار یهو در میزنن میان بچه رو میبرن ن اجازه ای ن چیزی کاری کردن بچم دیگ وابسته اوناس برامن دیگ حتی ب زور میخنده شاید باورش سخت باش ولی همین چندین بار گفتم بچه دوربینی میش نمیدونم دوست دارم همه جا باخدم بره هزار حرف دیگ اما گوش ندادن انگاربرادیوارحرف زدم . روح روانم بهم ریختن. توروخدا بگید چیکار کنم دیگ بچه رو بدون من چایی نبرن اون روز بچه رو بردن یهو توکوچه سردراورده یادیروز من توحیاط نشستم پسرم تو بغلم دوست داشتم باهاش یک ساعت وقت بگذرونم پدر شوهر عقده ایم وومد بچه رو برد منم تا خود صبح گریه کردم برارفتارش چیکارکنم نبرن چی بگم
الانم زنگ زده گفته بچه رو ببرم گفتم تنهام حوصلم نمیکش انگاری کفتم چی زور بهش داشت قطع کرد
در خونتو قفل کن در زدن باز نکن
یا ب زور اومدن بردن بچرو از بغلشون بکش بیرون
چ معنی داره مگ در خونت قفل نداره؟
یمدت تامیبرن فوری شماام برودنبالش بگودلم براش تنگ میشه وقتی نیس نمیتونم بمونم توخونه چنددفعه بری بگیری ازسرشون میفته
بزن به جیغ و داد و دعوا
خب شاید میخوان کمکت کنن مثلا چون حامله ای...ولی خب به هرحال بچت اونوری میشه دیگه
دیگه باید بپیچونی
بگی الان خوابه الان می‌خوام ببرم حموم
خیلی راحت هم بگو بدون هماهنگی بچه رو بیرون نبرید کوچیکه مریض میشه ممکن ناراحت بشن یا حتی بحث بشه ولی نباید کم بیاری
من جات حرصم گرف
بچه بدنیا میاری برا خودت باشه دیگ خیلی دوس داره دوباره بزاد
قدر نمیدونی بخدا راحتی بزار ببره دوسش دارن خب کاش مادر شوهر منم نزدیک بود بچم میبرد
تو هم همراه بچه ات برو بگو منم هرجا بچه ام هست میام خودشون خسته میشن
مادر باید مقتدر باشه، خیلی راحت بگو نه نمیشه ببرید
هر وقت خودت صلاح دیدی ببر پیششون اونم تنها نه، خودت هم حضور داشته باشی
با گریه و ضعیف بازی چیزی حل نمیشه بچه توعه هاااا باید جلوشون وایسی
کار زیادی نمیتونید بکنید . یا خودتون باهاش برید یا بزرگتر که شد کم کم بهش اجازه ندید یا یهو ببرید داخل حمام بگید دارم میشورمش . نمی دونم واقعا اکثر عروسایی که با خانواده شوهر زندگی میکنن این گلایه رو دارن