فدات شم سمانه جون ... راستش اتفاقاً طاها سر ساعت میخوابه و بیدار میشه .. خیلی با نظم هست چون خوب من از هفت ماهگیش سر کار رفتم اما میدونم وقتی من عصبی هستم شاید شیر عصبی خورد اینجوری میکرد شاید هم برای دندونش باشه ... کلاً بدقلق شده بود و به هیچ صراطی مستقیم نبود و همش میگفت می می دهنم باشه
خوب من هم این همه ساعت فقط می می دهانش باشه، عصبی میشدم ... باور میکنی حالت جنون بهم دست داده بود .... اینقدر گریه کردم باهاش که نگو .. من اینور گریه، اون اونور بغل باباش
من همه دلخوریم از زندگی ما ایرانی هاست .. چرا برای خودمون زندگی نمیکنیم ... چرا برای دیگری خودمون رو همیشه به زحمت میندازیم ... خسته شدم ... میخوام برای خودم زندگی کنم تا کی بگم اینکار رو نکنم فلانی ناراحت میشه ، فلانی چی میگه ... نمیدونم ...
دلم از این گرفته من و همسری کوچکترین مشکلی باهم نداریم اما این حاشیه ها منو داره داغون میکنه
ببخشید دلم گرفته ... خیلی ...........
چقدر دوستون دارم ... همتون رو ... آرزو میکنم هیچ چیزی دوستی هامون رو بهم نریزه ...