از چپ به راستش دایورت میکنه....
براش مهم نیست سعی میکنه به روی خودش نیاره و در نهایت داد و بیداد میکنه که گریه نکن
هیچی میگه:
گریه کن، گریه قشنگه
گریه مال سهم دل تنگه😅
شوهر من خوف میکنه و ب دنبال راه نجات میگرده چون من از ناراحتی گریه نمیکنم از عصبانیت گریه میکنم و متاسفانه ب اطرافم اسیب میزنم
گریه نکردم تا به حال بعد عمل تیروییدم انگار روحم بی احساس شد اشکام نمیاد
شوئر ندارم ولی به نظرم مردا به احساسات زن ها هیچ اهمیتی نمیدند مگر اینکه بفهمند بی اهمیتی چقدر منافع اشون رو به خطر میندازه
بی تفاوت اگه مقصر خودش باشه
من کلن همش گریه میکنم عادت کرده هیج وقت نگفت چراگریه میکنی فقط میگه دیونه شدی باز خودم حالم خوب میشه بعدگریه
عکس الهملهای متفاوتی داره برای عوض کردن فضا و حال من.
بغلم میکنه، فشارم میده.
میبوسه ، چون می‌دونم تو اون شرایط ببوسه میدوئم دنبالش و خندمون میگیره.
بلندم میکنه مثل بیل میزاره رو یه شونه ش تو خونه میچرخونه.
دستمو میگیره می‌بره تو اتاق ، میگه بیا بغلم گریه نکن ببینم چی شده.
و... .
منم تو همه شرایط معمولا در حال جیغ ریز زدن و خندیدن با اشک هستم.
متفاوته معمولا کارهاش.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز