من تولد بچه هام چندبار می گیرم اولش همه فامیل و می گفتم میومدن نه تولداشون دعوت مون می کردن نه کادو می آوردن منم دیگه هیچ کس و نگفتم خودم و مامانم و میگم
شما مادرهمسرم رو میشناسید؟
خیر
آیا من گفتم اگر کسی کمک نداشت یا مسن بود کمک نمیکنم ؟
خیر
این عقیده منه که وقتی کسی رو دعوت میکنم یعنی میخوام مهمانم باشه و توانایی میزبانی دارم و روی کمکش حساب نکردم
انتظار دارم کسی هم دعوتم میکنه میزبانی کنه
اینجور آدم هارو نباید رفت آمد کرد یا سالی ماهی یکبار.مخمان وقتی میره مهمانی در حد چند تا گار کوچک باید کمک کنه این نشونه ادبه که متاسفانه الان همه خودخواه شدن.من جات بودم از برادرم کمک میخواستم وقتی زنش نمی‌فهمه
عروس نا نیاد خونه ما به فرض و بخیال خودش پرنسسه تو خالیه.میاد فقط میشینه اوایل خیلی می اومد ولی الان یه مامانم گفتم ماهی یکبار دعوتش نکن چون آداب مهمونی بلد نیست.فکر کن باهاش رفتیم پیک نیک بعد دو ساعت اومد خورد ایراد گرفت غر زد که غذاتون خوب نبود.همون شد دیگه باهاش بیرون نرفتیم.الان هم گله داره که شما سردین
بعضیا درک ندارن. شعور ک بماند. گاهی میبینی خونه یکی چندسال یباره فرق‌میکنه قضیش. ولی مثلا‌ماهی‌چندبار خونه کسی‌رفتن بری بشینی زشته .
من ی‌جاری‌دارم تولد بچه هاشو شوهرشو خونه مادرشونرم میگیره اون بپزه بشوره جمع کنه تمیز کنه بعد ایشون میگه هدف دورهم جمع شدنه. لعنتی خونه خودت نمیشه جمع شن. زشته انقد بندازورگشاد بودن
نه توی خانواده ما اینطور نیست
مادرهمسرم بهم اجازه نمیدن کار کنم
و بسیار آداب دان هستند
منم قدردانم و جبران میکنم
خط کشی هم نداریم
خیلی وقتا خونه شون سالاد اینا درست میکنم
خیلی وقتا خونه خودمون ممکنه بخوام توی چیدن میز کمک کنن
ولی مسئله اینه که اگر مهمون دعوت میکنم روی کمک کردن و استراحت نکردن مهمان برنامه ریزی نمیکنم
و حتی بی ادبی میدونم بعنوان میزبان همش توی اشپزخونه باشم
من نگفتم انتظار از مهمان داشته باشیم که کارمون بکنه.گفتم مهمان باید درک داشته باشه که میره مهمانی مقداری کمک کنه نه اینکه بشینه جارو بزنه چند تا ظرف جابجا کردن یا شستن راه دوری نمیره.من با اینکه دو تا بچه دارم و مادرشوهرم خیلی نامهربونی اما اصلا دلم نمیاد که اون بپزه من بخورم پاشم با اینکه که میگه نمیخواد ولی ظرفاشو میشورم یا جایی میرم مهمونی کمک ناچیز میکنم چون اون هم خساست کمک ما باعت میشه اونم کمی استراحت کنه
