اشکم دراومد از کار بچه ی سه سالم😭😭😭

سنه پخ یمگی گلمب 

اینم مامانت گفت

نه اینو خودم مخصوص ب تو گفتم😘

به مامانت بگو تو نی نی سایت بهم گفتن رو ادب بچت کار کن

یه روانپزشکم ببر منو 

آفرین دختر گل

روانشناس برای شما لازمه فضول خانم😊

دگ جوابتو نمیدم هرچیم بگی در حد من نیستی

یادم رفت بگو اگه روانپزشک نتونست

دامپزشک ببره حداقل

عزیزم من مشکلتو خوندم،منم این مشکلو داشتم ولی نه به شدت شما دقیقا از ۱۰ سال پیش شروع شد یه چیزایی میدیم تو حیاط خونه البته فقط سایه شو ،سالها گدشت و من اهمیت ندادم ،من هر خونه ای میرفتم میومد و میدیدمش ،تا اینکه پارسال خونه خیلی سنگین بود البته دخترم هم به شدت احساسش میکرد سردرد میگرفت در کمد به شدت باز میشد کتاباش خودبخود میریختن زمین ،دیگه بیرون خونه نبود تو خونه احساسش میکردم ،پشت سرم میدیدمش البته به صورت سایه یه ادم قد بلند و هیکلی ،یه چندباری  هم در حد یکی دو ثانیه مار سیاه کوتاه میدیدم .دیگه یواش یواش ترسیدم خیلی زیاد .تو خواب ادیتم میکرد ،یه شب یه چیزی داشت تو خواب خفم میکرد فشار زیادی رو گلوم میاورد شاید بگم ده دقیقه یه ربع باهاش جنگیدم میخواستم دادبزنم نمیتونستم نمداشت بعد ۱۰ دقیقه اینا من تونستم جیغ بزنم که ولم کرد ،بعدش به یکی گفتم که تو کار علوم غریبه بود،برام حرز گرفت و یه گردنی که توش دعاست گفت ایه الکرسی و به چندتا دعای دیگه ،میگفت برات طلسم مرگ گرفتن ولی برای دخترم نه ،میگفت چون دخترت زائیده ی توه این نیروی منفی روی اون هم تاثیر گداشته برای دخترم هم حرز داد،جالب اینه که شوهرم این سنگینی روش نبود فقط من و دخترم ،من شک به خانوادش دارم ،چون یه بار بهم گفتن یه مادر و دختر دعا گرفتن بین تو شوهرت تا ابد دعوا باشه ولی طلاق نگیرین ،الله اعلم ،کار هر کسی هست خدا ببخشدش به زندگی بچم برکت بده ،من میگم شما هم حرز بگیر ،روزی ۱۰ بار آیه الکرسی بخون ،من اینهمه سال اون سایه رو میدیم اهمیت ندادم تا اینکه میخواست منو بکشه ،اخه به این چیزا اهمیت نمیدادم یعنی قبول نداشتم ولی به چشم دیدم که هست .توسل کن به خدا و قران و دعا ،همین و بس 

عزیزم حرز گرفتم قرآندنماز دعا 

همه کار گفتن این جن نیست اگه جن بود خیلی زود کارش ساخته بود این همزاده و صدهابرابر از جن قوی تره و به وسیله طلسم اومده 

فعلا دارن روی من کار انجام میدن 

برام دعا کن

برای من جن بوده ؟؟منو داشت میکشت هیچوقت از اون آقا نپرسیدم چی بود دقیقا ولی یادمخ گفت برات طلسم مرگ گرفتن تو قبرستون دفن شده 

جان دلممممم😂😂😂😍

نمیدونم به هیچ صراطی مستقیم نیست خسته شدم بریدم

نمیخوام جو احساسیتونو بهم بزنم ولی دلیل کار بچتون چیز دیگه ای بوده. 

بچه ها از سن پایین درباره‌ی مرگ اضطرابشون شروع میشه و اینو نمادین نشون می‌دن. 

کل ماهیت بازی شما برای بچه‌ها از این دیدگاه یه مرحمیه برای اضطرابشون. چون وقتی مادرشونو که منبع اصلی محبت و یگانگی می‌بینن گم میشه رو می‌تونن پیدا کنن. و این پیدا کردن  تو اوج اضطراب یه ارامشه یه مسکن. 

بچه‌ی شما پدرش وسط بازی گفته مادرتو فلان چیز خورده. بچه اضطرابش رو هزار رفته. حس اینکه هیچ وقت نبینتتون سراغش اومده. 

و وقتی پیداتون کرده داشته این حسو تخلیه می‌کرده.