هیچکدومو اصلا بهشون توجه نکردم که بدونم
ولی یکی دیگه فامیلمون بود تو مهمونی های دسته جمعی خونوادگی اکثرا همو میدیدیم
خیلی یواشکی نگاه میکرد مثلا سعی میکرد منو بندازه تو دردسر بعد خودش بیاد نجاتم بده مثلا بگه من پشتتم😑😂 خیلی سعی داشت باهام کمک کنه تو پذیرایی یا به هر دلیلی جلوی دیدم باشه
البته این مال چند سال پیشه اونموقع خودشم بچه بود 17.18بود
اونم از من خوشش اومده بود البته من چون پی این قضیه نبودم جلوش خل و چل ترین ادم دنیا بودم